Nov 5, 2008

پیغام



چون درختی در صمیم سرد و بی ابر زمستانی
هر چه برگم بود و بارم بود
هر چه از فر بلوغ گرم تابستان و میراث بهارم بود
هر چه یاد و یادگارم بود
ریخته ست
...

ای بهار ههچنان تا جاودان در راه

همچنان تا جاودان بر شهرها و روستاهای دگر بگذر
هرگز و هرگز
بر بیابان غریب من
منگر و منگر
سایه نمناک و سبزت هر چه از من دور تر خوشتر
بیم دارم کز نسیم ساحر ابریشمین تو
تکمه سبزی بروید باز بر پیراهن خشک و کبود من


اخوان ثالث